آموزش اصطلاحات بازرگانی
29, شهریور , 1402power bi چیست و چه کاربردی در هوش تجاری دارد؟
29, شهریور , 1402هوش هیجانی چیست و اهمیت آن در محیط کار
آیا تابهحال با نیروی فنی یا خدماتیای برخورد داشتهاید که مهارت و دانش کافی را در اختیار داشته، اما ضعف در مهارتهای ارتباطی، روحیه تیمی و همکاری ضعیف و نداشتن آمادگی برای حل مسائل و مشکلات، باعث افت کیفیت کارش شده باشد؟ به نظر شما، دانش تخصصی بهتنهایی برای دستیابی به موقعیتهای شغلی و حرفهای کافی است؟ این دسته از افراد با ضعف در مهارتهای ارتباطی و حل مسئله، تا چه اندازه در دنیای امروز امنیت شغلی خواهند داشت؟ خوشبختانه یا متأسفانه، امروزه بخش بسیار زیادی از احتمال بهدستآوردن و حفظ موقعیت کاری مناسب، در گرو داشتن مهارتهای نرم یا هوش هیجانی است. اگر قصد دارید شغل خود را ارتقا دهید، مدیر و رهبر بهتری باشید یا با اصلاح عادات و رفتارهای خود ترفیع بگیرید، پیشنهاد میکنیم تا انتهای این مطلب جدید از بلاگ «راهبر دانش» همراه ما باشید تا به سؤال «هوش هیجانی چیست؟» پاسخ کامل و مناسبی دهیم همچنین میتوانید به دوره آموزش هوش هیجانی مراجعه کنید.
هوش هیجانی چیست؟
مفهوم هوش هیجانی که این روزها برای مدیران و صاحبان شرکتها اهمیت فراوانی پیدا کرده است، شامل این چرخه بهظاهر ساده اما مهم میشود: شناخت کامل احساسات و عواطف، توانایی کنترل احساسات و بهکارگیری صحیح هیجانات بهصورت روزمره. این مفهوم بهطور کلی از بهره هوشی یا IQ جدا بوده و روی مهارتهای غیرفنی و کاملاً شخصی تمرکز دارد. جان مایر و پیتر سالووی، روانشناسانی که برای نخستین بار از این مفهوم سخن گفتند، بیان داشتند که افراد با هوش هیجانی بالاتر این امکان را دارند که عواطف و احساسات خود و دیگران را شناسایی و کنترل کنند، بهصورت کاملاً غیرعمدی یا در مواردی با تمرین، یک نقشه ذهنی برای پیشبینی پیامدهای مثبت و منفی رفتار یا افکار خود ترسیم کرده و برای رسیدن به نتایج بهتر، به فرایند فکرکردن تا عمل جهت دهند.
از سوی دیگر، دنیل گلمن، اولین فردی که این مفهوم را به دنیای تجارت وارد کرد، طبق مشاهدات و تحقیقات خود، انواع هوش هیجانی را به پنج دسته تقسیم کرد:
- خودآگاهی: شامل فرایند شناخت و پذیرش هیجانات و احساسات متفاوت؛
- خودمدیریتی: توانایی مدیریتکردن عواطف مثبت و منفی؛
- خودانگیزشی: مهارت دورکردن افکار منفی برای افزایش بهرهوری؛
- دگرآگاهی: داشتن احساس همدلی، همراهی و درک عواطف دیگران؛
- دگرمدیریتی: توانایی حل مسائل و مشکلات، کنارآمدن با مشکلات و حفظ ماهیت گروهی در سازمانها.
این مفهوم که تحت عنوان EQ نیز شناخته میشود، برای مدیران و صاحبان شرکتها اهمیت زیادی دارد. شاید یک نیروی کار باتجربه و متخصص سبب شود چرخ اقتصاد مجموعه به راه بیفتد، اما استخدام افرادی که EQ بالاتری دارند کمک میکند این چرخ هیچگاه پنچر نشود؛ چراکه افراد دارای EQ بالاتر، انعطافپذیرتر بوده و بهسرعت با شرایط و محیط جدید سازگار میشوند، با مفهوم تیمبودن آشنایی کامل دارند و همواره در حال ارتقای شخصی و توسعه فردی هستند.
انواع هوش هیجانی در چه مواردی نمود پیدا میکند؟
حالا که درک و آشنایی خوبی از مفهوم EQ پیدا کردیم، نوبت به آن میرسد که بهصورت موردی، نمودهای وجود این مهارت و این جنس از انواع هوش را با هم بررسی کنیم. اگر به دنبال شغل بهتری میگردید، باید سعی کنید این موارد را در خود ایجاد یا تقویت کنید؛ از سوی دیگر، درصورتیکه میخواهید نیروی کار فعال و شایستهای را در مجموعه خود استخدام کنید، باید دنبال فردی با این مشخصات بگردید:
داشتن آگاهی کافی از نیازها و انتظارات
همانطور که پیشتر عنوان کردیم، ابتداییترین مرحله پرورشدادن هوش هیجانی یا EQ، خودآگاهی است. مدیر یا کارمندی که به حد مطلوبی از خودآگاهی رسیده باشد، بهخوبی از نقاط قوت و ضعف خود اطلاع دارد. چنین مدیری متوجه است که به هنگام وجود فشار کاری چه احساسی نسبت به خود دارد و چه واکنشی نشان میدهد. از سوی دیگر، میداند که تأثیر رفتار او روی دیگران و بالعکس به چه صورت بوده و برای بهرهوری بالاتر، از کارفرما شرایط کاری منطقی و سالمی را درخواست میکند. معمولاً همکاری با این افراد باعث اطمینان خاطر و آرامش روانی خواهد شد.
پذیرش عواطف و بهکارگیری صحیح آنها
موقعیتی را متصور شوید که به دلیل یک اشتباه در محاسبات حسابداری، درگیری و مشکلات بزرگی در شرکت یا اداره به وجود آمده است. اگر کارمندان بخش مالی و حسابداری از مهارت خویشتنداری و مدیریت بالغانه افکار و احساسات برخوردار باشند، این مشکل هرچقدر هم که بزرگ باشد درنهایت حل خواهد شد. از سوی دیگر، اگر افراد توانایی کنترل خشم یا اضطراب خود را نداشته باشند، باید انتظار پیچیدهترشدن این کلاف را داشته باشید.
ارزشگذاری صحیح
فردی که دارای EQ بالایی باشد، تحریکپذیری کمتری داشته و ارزشگذاریهای شخصی خود را روی مدار منطق پیش میبرد. برای مثال، این افراد با وعده حقوق بیشتر و کار کمتر، برانگیخته نشده و اخلاق حرفهای را بهعنوان یک ارزش قبول کردهاند. از طرفی، موارد منفی هم روی احساس ارزشمندی افراد تأثیرگذار نیست. برای مثال، یک کارمند با هوش هیجانی بالا قادر به تشخیص این مهم است که انتقادات صرفاً برای بهترشدن نتایج کار ایشان هستند و ارزشمندی و شأن فرد را نشانه نمیگیرند.
باورداشتن به کار تیمی
افرادی که میخواهند روی پرورشدادن EQ خود کار کنند، باید روحیه کار تیمی را بهخوبی درونیسازی کنند. صرف آشنابودن با این عبارت کافی نبوده و لازم است به این باور رسید که ادامه حیات یک سازمان و امنیت شغلی افراد، وابسته به کار تیمی موفق و مؤثر است. برای نتیجهبخشبودن کار تیمی به همدلی، دلسوزی، درک و پذیرش دیگر افراد و کنارگذاشتن اختلافهای فردی نیاز دارید.
برخورداری از مهارت ایجاد و حفظ ارتباطات
اشخاصی که EQ پایینی دارند نمیتوانند با سایر افراد مشغول در مجموعه و مشتریان ارتباط برقرار کنند؛ درنتیجه هم استعداد و تواناییهایشان پنهان میماند و هم با افت کارایی و عملکرد، آینده شغلی خود را در معرض خطر قرار میدهند. از سوی دیگر، پس از گذشت مدتی، شغل و حرفه ایشان روالی فرسایشی پیدا کرده و دچار احساس بیارزشی و کمشمردن نقش خود میشوند. درمقابل، فردی که از EQ بالاتری بهرهمند است، خیلی زود با دیگر کارمندان و حتی مدیران ارتباط میگیرد و از واردشدن به فضای کاری لذت میبرد؛ شاغلبودن برای این افراد نیز بهندرت به احساس فرسودگی و فرسایش روانی آلوده میشود.
در ادامه ضرورت دارد که ویژگیهای فردی را که ارتباطات انسانی قوی و مؤثری دارد با هم بررسی کنیم:
- روابط ایشان برپایه احترام متقابل پیش میرود؛
- حتی در صورت بروز رفتار ناشایست از طرف مقابل، ایشان روی اخلاقیات پا نمیگذارند؛
- مذاکره و حل مشکل با گفتوگوکردن بر روشهای دیگر اولویت دارد؛
- داشتن شغل تنها به دریافت حقوق محدود نشده و صادقانه به دنبال یادگیری هستند؛
- به اصل صداقت و شریفبودن پایبند بوده و با رفتار و گفتار خود، آینده شغلی دیگران را به خطر نمیاندازند؛
- از هیچ تلاشی برای توسعه فردی و جلوبردن سازمان دریغ نمیکنند.
نتیجهگیری
سعی کردیم در این مقاله از بلاگ «راهبر دانش» شما را با مفهوم EQ یا هوش هیجانی آشنا کنیم. بهرهمندی و تقویتکردن این مهارت شخصی هم امنیت شغلی شما را تضمین میکند و هم بهعنوان سکوی پرتابی برای رسیدن به موقعیتهای شغلی و حرفهای بهتری شناخته میشود. اگر میخواهید شرکت یا مجموعه خود را بهتر ساماندهی و مدیریت کنید، یا در سر دارید به نیروی کاری جایگزینناپذیر بدل شوید، روی پرورش مهارتهای نرم یا همان EQ تمرکز بیشتری داشته باشید.